راهنمای مردن با گیاهان دارویی
(By عطیه عطارزاده) Read EbookSize | 22 MB (22,081 KB) |
---|---|
Format | |
Downloaded | 598 times |
Last checked | 9 Hour ago! |
Author | عطیه عطارزاده |
درباره کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی
کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی، روایت زندگی زندگی دختر هفده ساله نابینایی است که دنیا را با حس بویایی و لامسه درک میکند. او و مادرش کسب و کاری خانگی دارند، آنها گیاهان دارویی را خشک و ترکیب میکنند و میفروشند. برای راوی داستان دنیا در خانه و میان گیاهان خلاصه شده است. همه چیز با حس بویایی و لامسه برایش معنامیشود و از کودکی مادر او را از دنیای بیرون ترسانده است و او هیچ درکی از آدمهای دیگر جهان ندارد. اما همه چیز تغییر میکند زمانی که برای مراسم عزا با مادر از خانه خارج میشوند. دختر چیزی را تجربه میکند که هیچ درکی از آن نداشته.
عطیه عطارزاده در این کتاب وارد دنیای سوررئالیسم میشود. دختر همزمان در دنیای ذهنیاش زندگی میکند او دنیا را مرز خیال و واقعیت خودش میبیند و با شیخ بوعلیسینا هم حرف میزند. کتاب فضای عجیب و حتی و هولناکی دارد.
شنیدن کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی را به چه کسانی پیشنهاد میکنیم
راهنمای مردن با گیاهان دارویی را به تمام کسانی که به ادبیات معاصر ایران و داستانهای عجیب علاقه دارند پیشنهاد میکنیم.
درباره عطیه عطارزاده
عطیه عطارزاده شاعر، نویسنده و دانشآموختهی سینماست. او با نوشتن کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی مشهور شد. و اثرش توانست نظر مثبت منتقدان را نیز به خود جلب کند. عطارزاده همچنین اشعاری سروده است. اسب را در نیمه دیگرت برمان و زخمی که از زمین به ارث می برید مجموعه اشعار عطیه عطارزاده هستند.
او در نقاشی هم تجربههای گستردهای دارد و آثارش در نمایشگاههای انفرادی و گروهی متعددی حضور داشته است. در کنار نوشتن به کار مستندسازی هم میپردازد. در یکی از مستندهایی که میساخت با نابینایان کار میکرد و همین مساله سبب شد تا به مشاهده، بیش از پیش دقت کند. همین هم ایدهی نوشتن کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی را به او داد. در حقیقت دغدغهی او این بود که آیا میتوان دنیا را جور دیگری دید و حس کرد؟ حتی بدون قوای بینایی؟
درباره نگار جواهریان
نگار جواهریان متولد ۲۲ دی ۱۳۶۱ است. او بازیگر موفقی است و از سال ۱۳۷۷ به شکل حرفهای فعالیت میکند و همسر رامبد جوان بازیگر و مجری مشهور است. نگار جواهریان در بیست و هشتمین جشنواره فیلم فجر موفق به دریافت جایزه سیمرغ بلورین در رشته بهترین بازیگر نقش اول زن برای فیلم طلا و مس شد و در چهاردهمین جشن خانه سینما نیز برای فیلم طلا و مس تندیس بهترین بازیگر زن نقش اول را دریافت کرد. او همچنین در دوبلهٔ فارسیِ فیلم کمپ ایکس ری (۲۰۱۴) جای نقش کریستن استوارت حرف زده است.
بخشی از کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی
مادر ترکیب سادهای دارد که اسمش را گذاشته آرامشبخشترین چای جهان. برای درست کردنش، یک یا دو قاشق مخلوط اکلیلالملک خشک و گیاهان دیگر را در قوریِ کوچکی میریزد و میگذارد با یک فنجان آب تازهجوش ده دقیقه دم بکشد. این چای را معمولاً قبل از رفتن به رختخواب میخوریم. معجزه میکند؛ دیگر خبری از هجوم افکارِ مغشوش نیست، حس عجیبی کف پاها پدیدار میشود و آرام تا پشت پلکها بالا میآید و نرمنرم در چشمخانه میگردد، انگار دست گرم مادر روی چشمهایم مینشیند. ناگهان اعصابی که از حفرهٔ زیر چشمها شروع میشود و تا فکِ فوقانی پایین میرود، گزگز میکند و خیلی زود آرام میگیرد.
مادر همیشه میگوید معنای جهان در تنْ است. هر چیزیام که باشد میگوید به تنم فکر کنم. مهم نیست کمرم گرفته باشد یا از چیزی ترسیده باشم یا مفاصلم بیدلیل صدا بدهند، فقط کافی است به تنم توجه کنم. میگوید ببینم تنم از من چه میخواهد، شاید باید مثل گربهای در خودم فرو بروم. شاید باید جاییام را کش بدهم، مثلاً عضلهٔ پشت پایم را. عضلهٔ پشت پایم را میکشم که هنوز به خاطر ایستادن روی یک پا درد میکند. مادر میگوید بگذارم بدنم با من حرف بزند. میگذارم تنم حرف بزند. میتوانم صدایش را بهوضوح بشنوم. فکر میکنم آدمیزاد واقعاً به هر چیزی توی این جهان عادت میکند. مثل تن من که به چیزی که نیست عادت کرده. انگار از ازل نبوده. انگار وضع تن من و جهان از اولش همینطور بوده.
مادر ترکیب سادهای دارد که اسمش را گذاشته آرامشبخشترین چای جهان. برای درست کردنش، یک یا دو قاشق مخلوط اکلیلالملک خشک و گیاهان دیگر را در قوریِ کوچکی میریزد و میگذارد با یک فنجان آب تازهجوش ده دقیقه دم بکشد. این چای را معمولاً قبل از رفتن به رختخواب میخوریم. معجزه میکند؛ دیگر خبری از هجوم افکارِ مغشوش نیست، حس عجیبی کف پاها پدیدار میشود و آرام تا پشت پلکها بالا میآید و نرمنرم در چشمخانه میگردد، انگار دست گرم مادر روی چشمهایم مینشیند. ناگهان اعصابی که از حفرهٔ زیر چشمها شروع میشود و تا فکِ فوقانی پایین میرود، گزگز میکند و خیلی زود آرام میگیرد.
مادر همیشه میگوید معنای جهان در تنْ است. هر چیزیام که باشد میگوید به تنم فکر کنم. مهم نیست کمرم گرفته باشد یا از چیزی ترسیده باشم یا مفاصلم بیدلیل صدا بدهند، فقط کافی است به تنم توجه کنم. میگوید ببینم تنم از من چه میخواهد، شاید باید مثل گربهای در خودم فرو بروم. شاید باید جاییام را کش بدهم، مثلاً عضلهٔ پشت پایم را. عضلهٔ پشت پایم را میکشم که هنوز به خاطر ایستادن روی یک پا درد میکند. مادر میگوید بگذارم بدنم با من حرف بزند. میگذارم تنم حرف بزند. میتوانم صدایش را بهوضوح بشنوم. فکر میکنم آدمیزاد واقعاً به هر چیزی توی این جهان عادت میکند. مثل تن من که به چیزی که نیست عادت کرده. انگار از ازل نبوده. انگار وضع تن من و جهان از اولش همینطور بوده.”