“Book Descriptions: بی نام پدر داستان زندگی یکی از بدنام ترین و فاسدترین تیمسارهای رژیم شاهنشاهی است. کسی که عامل مستقیم انگلیس، موسس انجمن بهایی، عامل سرکوب کردها و قاچاق مواد مخدر در سراسر ایران است. یکی از شخصیت های کتاب او را «یک اژدها» می داند و شخصیتی دیگر او را فاسق و کافر معرفی می کند. داستان رمان "بی نام پدر" در دو برهه زمانی و در سه خط داستانی در هم تنیده روایت می شود. در ابتدا، داستان تیمسار که برای سرکوبی غائله کردها به کردستان فرستاده شده و ماجرای ازدواجش با دختری کرد روایت می شود در ادامه داستان ماجرای فرزندش که از وجود تیمسار بی خبر است روایت می شود و این روایت ها در نقطه ای طلایی به هم می رسند و مخاطب را شگفت زده می کنند.
برشی از کتاب:
زودباش کارش تمام کن، شک ندارم … تفنگ را بر می دارم … نشانه می روم … نه، کار من نیست. خونم به جوش آمده … تیمسار مهربان. مسلمان، نمی شود که زد … اصلا یک محبتی توی دلم به او وجود دارد … یک چیز عجیب … انگار که طرف را عمری است می شناسم … مسئله فقط آزادی خودم نیست … بزن … بزن لعنتی! … بزن. آن همه تمرین کرید … با صدای ترمز چند ماشین دم ساختمان به هم نگاه می کنیم … مأموران، مأموران … تفنگ را از دست من می گیرد و خودش نشانه می رود … به خدا اشتباه گرفتیش … خفه شو … گند زدی به همه چی … به خدا … گریه ام می گیرد … ترق … خون می پاشد توی صورتم …” DRIVE