“Book Descriptions: مَلِکِ گرسنه حکایت کودکی شمس است و ترک خانواده، جابجایی و یک جا نماندن، بستگی با مشایخ همروزگار و گسستگی از آنان، و سرانجام برخورد و آمیختن او با مولانا. حکایت کیمیایی است که بر مولانای واعظ و فقیه میریزد و از او عارف و شاعر میآفریند. حکایت ربودن مولانا از «چنگال قومی ناهموار» و ستیز با آنان است، حکایت طالبی است که مطلوب میشود، حکایت دعویِ «بزرگتر، بلندتر، بلندتر، بلندتر» کردن است شمس از مولانای «خام»، شاعری «پخته» میسازد و به این بسنده نمیکند. قونیه را ترک میگوید تا مولانا را به «آتش» کشد. شمس میرود. مولانا نیِ نیستان میشود، خودِ شمس میشود و از جداییها حکایت میکند پس از «عارف جانسوخته» و «در جستوجوی مولانا»، نهال تجدد، اینبار، براساس مقالات شمس تبریزی، تقویم شمس را با کلام خود او مینویسد” DRIVE