“Book Descriptions: میپرسم مگر میشود برادر برادر را بکشه. آقای رحیمی میخندد: این مهم نیست که نفهمی، کاش دیر بفهمی، هر چی دیرتر بهتر. خاطرههای لعنتی مجال نمیدهد. نفسم کم آمده است. نمیفهمم چرا آقای رحیمی در مغزم این همه زنده است. مگر آدم عاشق مرد ژولیده هم میشود؟ گفت: آدم عاشق همه چیز میشود. به هر چیزی که خوب نگاه کنی میتوانی عاشقش شوی. مثل یک نویسنده که میتواند عاشق شخصیتهایش شود. مجموعه داستان «مگر میشود هابیل قابیل را کشته باشد» کنکاشی است در شناخت شخصیت و رسیدن به بلوغ که در ٣ بخش مجزا از هم روایت میشود. بخش نخست تحت عنوان چشمهای سیاه با نگاه نوستالژیک در شیوه روایت همراه است و راوی در حال گذر از بلوغ به گذشته بر میگردد و نگاه کودکانه سرخوشی در بازخوانی اتفاقات تلخ گذشته دارد. در بخش دوم اثر با عنوان مگر میشود هابیل قابیل را کشته باشد راوی در ابتدای بلوغ است. او با دنیایی مواجه میشود که همه چیز را از فیلتر ذهن تازه بالغش نقل میکند. از کودکی ناب خبری نیست و کمی مالیخولیا چاشنی کاراکترهای بخش دوم است. شخصیتها مدرن است و فرم در تمام داستانها غالب است. در بخش پایانی که عنوان آن «خراب میشود» است با ٣ داستان نیمه بلند وابسته به هم مواجهیم که پایان یک ماجرای عاشقانه را به چالش میکشد. در این بخش راوی بالغ است و در دنیای واقعی و دردها و رنجهای ناشی از یک رابطه خراب شده زندگی میکند که از دیدگاه چند شخصیت روایت میشود. در نهایت این مجموعه تلاشی است برای درک سادهای از انسانهای به ظاهر پیچیده و مناسباتشان با دنیای مدرن امروز.” DRIVE