BookShared
  • MEMBER AREA    
  • En bonne compagnie

    (By Carlos Fuentes)

    Book Cover Watermark PDF Icon Read Ebook
    ×
    Size 22 MB (22,081 KB)
    Format PDF
    Downloaded 598 times
    Last checked 9 Hour ago!
    Author Carlos Fuentes
    “Book Descriptions: فلورنسیو کورونا با دقت و حوصله به تمامی امور مربوط به مرگ مادرم رسیدگی کرد. ما مراسم ختمی برگزار نکردیم. مادرم هنگام مرگ هیچ دوستی نداشت. من هم نداشتم. چاپ آگهی ترحیم در روزنامه کاری بیهوده بود. به فلورنسیو گفتم نیازی به برگزاری مراسم عشای ربانی در کلیسا هم نیست. مامان را به گورستان اسپانیایی بردند و در آرامگاه خانوادگی دفن کردند. آنچه تمام این مدت ذهنم را مشغول کرده بود مادرم نبود، بلکه وصیت‌نامه و تصمیم وحشتناکش بود: «اگه با وکیل خوسه روموئالدو پِرس عروسی نکنی، یه پول سیاه هم بهت نمی‌رسه.» واقعاً بی‌جهت نگران بودم. فلورنسیو حتی این موضوع را هم برایم حل کرد. «دُن خوسه روموئالدو، غیر از این‌که تقریباً کوره، این اواخر تا حدی حواسشم پرته. من این شرط رو از وصیت‌نامه حذف کردم، امضاهایی رو هم که لازم بود جعل کردم، لِتی!» با قدرشناسی و بهت‌زدگی نگاهش کردم. «آقای وکیل هم قبول کرد؟» «اون که نفس راحتی کشید. مادرت این وظیفه رو علی‌رغم میل باطنی‌ش بهش تحمیل کرده بود، اونم شرط ازدواج رو قبول کرده بود تا این‌جوری فقط به ثروتی برسه که در حقیقت مال توئه.» «خب، رضایت داد؟ چه‌جوری؟» «باید یه بخش کوچیکی از دارایی‌ت رو بهش بدی.» «با کمال میل، فقط به شرطی که دیگه ریختش رو نبینم.» «اونم حالا آزاده. می‌خواد با منشی‌ش ازدواج کنه.» بی‌اختیار گفتم: «با همچی ماده‌گربه‌ای؟» «آره با همون دختره. با اون پاهای کلفت و موهای ژل‌زده‌ش، اما همدیگر رو می‌پرستن.» مکث پرمعنایی کرد، یا به قول انگلیسی‌ها
    a pregnant pause،
    چقدر به‌موقع: «همدیگر رو می‌پرستن، درست مثل من و تو، لِتی.» دو هفته بعد از فوت مادرم ما با هم ازدواج کردیم. ثروت مادرم چیز آبرومندی بود، نه بیشتر. خانه‌ی تپیاک. چند تکه جواهر. دویست و پنجاه‌هزار دلار در صندوق امانات بانک و صدهزار پزو هم در حساب جاری. اصلاً برای ما چه اهمیتی داشت. فلورنسیو به خانه‌ی تپیاک نقل‌مکان کرد. ماه‌عسلمان را همان‌جا گذراندیم. یک روز صبح فلورنسیو در حالی که به سر و وضعش می‌رسید به من گفت: «بخت به ما رو کرده، لتیسیا.» مدت‌زمان آرایش و پیرایشش هم طولانی بود، حتی طولانی‌تر از زن‌ها. عاشق این بود که موهای زاید بدنش را بزند، حتی موهای زیر بغل و سینه‌اش را. عطر و ادکلن می‌زد و موهایش را مثل عهد بوق ژل می‌زد. می‌گفت: «باید به‌اندازه خرج کنیم. پول اون‌قدری نبود که فکر می‌کردیم. همین‌جا به هم عشق می‌ورزیم. بی‌خیال رفتن به ماه‌عسل.» و همین کار را هم کردیم. فلورنسیو تمامی لذات عشق را به من هدیه کرد و این لذت برایم چند برابر شد، زیرا پیش از آشنایی با او دیگر امیدی به ازدواج نداشتم. حالا شیرینی‌اش را بیشتر می‌چشیدم چون دیگر دختربچه نبودم، بلکه زنی سی و پنج‌ساله بودم که با پختگی خاصی از نعمات آسمانی بهره‌مند می‌شد. نوعی خوشبختی آگاهانه. من در مقام خانم لتیسیا لیزاردی دِ کورونا از چنین وضعیتی برخوردار بودم. جوان رعنای من همه‌چیزتمام بود، دلفریب، نرم‌خو، آراسته، باعاطفه، ملایم، باملاحظه. همیشه وقت آزاد داشت. وکیل پِرس کار را کنار گذاشته بود و به زندگی با منشی سابقش می‌رسید و مشتری‌ها را به فلورنسیو سپرده بود. او هم به من می‌گفت که هیچ عجله‌ای در کار نیست.”

    Google Drive Logo DRIVE
    Book 1

    یک اتفاق مسخره

    ★★★★★

    Fyodor Dostoevsky

    Book 1

    Letter to a Child Never Born

    ★★★★★

    Oriana Fallaci

    Book 1

    La felicidad conyugal

    ★★★★★

    Leo Tolstoy

    Book 1

    Basic Training

    ★★★★★

    Kurt Vonnegut Jr.

    Book 1

    Malone Dies

    ★★★★★

    Samuel Beckett

    Book 1

    جنگل واژگون

    ★★★★★

    J.D. Salinger

    Book 1

    L'enfance d'un chef

    ★★★★★

    Jean-Paul Sartre

    Book 1

    اقیانوس

    ★★★★★

    John Cheever

    Book 1

    راهنمای مردن با گیاهان دارویی

    ★★★★★

    عطیه عطارزاده

    Book 1

    Madame Bovary

    ★★★★★

    Gustave Flaubert

    Book 1

    Of Love and Other Demons

    ★★★★★

    Gabriel García Márquez

    Book 1

    The Lake

    ★★★★★

    Banana Yoshimoto

    Book 1

    Caligula

    ★★★★★

    Albert Camus

    Book 1

    حکایت عشقی بی‌قاف بی‌شین بی‌نقطه

    ★★★★★

    Mostafa Mastoor

    Book 1

    سال بلوا

    ★★★★★

    Abbas Maroufi

    Book 1

    Los domingos de un burgués en París

    ★★★★★

    Guy de Maupassant

    Book 1

    Der Verdacht

    ★★★★★

    Friedrich Dürrenmatt